ارميناارمينا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

دخترم قند عسل مامان وبابا

تولد هفت ماهگي

سلام دختر نازم تولدت هفت ماهگيت مبارك ني ني خوشگل ما ديگه چون مامانش ميره سر كار صبحا ميره خونه مامان جونش .غذاشم خوب ميخوره .يه كمي هم شيطون شده .اما از رورووكش كمي ميترسه و هنوز ياد نگرفته خوب باهاش جلو بره داداشي هم كه تازه شروع كرده و ميره كلاس تكواندو امروز كمربند زرد گرفته  ايشالا المپيك                قند عسل مامان يه دو روزي ميشه كه دست زدنو ياد گرفته .قربونش برم من   ...
18 خرداد 1392

بدون عنوان

سلام دختر گلم روزا چقدر سريع ميگذرن  چقدر زود شش ماهت شد .ماماني الان ديگه رفته سر كار و مجبوره صبح تا ظهر ني ني نازشو نبينه خيلي دلم ميخواست هميشه پيشت بمونم ولي افسوس كه امكان نداره .قند عسلم تا ظهر از در ميام داخل، كلي برام ذوق ميكنه و ميخواد بغلش كنم .امروز دو روزه كه صبح زود بيدارت ميكنم و چقدر عذاب وجدان دارم اما دختر نازم اين روزا هم ميگذرن . اميدوارم وقتي بزرگ شدي يه دوست خوب واسه هم باشيم تا ناملايمات روزگار نتونه تو رو نااميدت بكنه ملوسكم ...
8 خرداد 1392

نشستن ني ني

سلام دختر گلم . اين روزا خيلي شيطون شدي و از هر چيز كه توي اتاق ميبيني مي خواي بالا بري اما چون نمي توني يهو مي خوري زمين و گريت در مياد .چهار دست وپا هم كه ميري دوست داري خودت بشيني اما يكدفه دمر  ميشي خلاصه كارات خيلي بامزه شده وقتي يه لباس يا پتويي رو هم روي زمين بزارم عين يه گربه ملوس اونو دور خودت مي پيچي و باهاش بازي مي كني   دخترم دردانه ی زیبایم عزیز تر از جانم پاره ی تنم دوستت دارم ...  صدای دلنوازت را نگاههای معصومانه ات را شیطنت های کودکانه ات را اشک های بی کینه ات را دل پاک و مهربانت را   همه را دوست دارم ...
2 خرداد 1392
1